قاب دوم: همين چند وقت پيش بود که فيلمي از نخست وزير هلند (مارک روته) پخش شد که حين راه رفتن نوشيدنياش روي زمين ميريزد و پس از اينکه نيروهاي خدماتي براي نظافت محل مراجعه ميکنند آقاي نخست وزير وسايل نظافت را ميگيرد و خودش دست به کار ميشود و نظافتچيها نيز او را تشويق ميکنند. اين فيلم به سرعت دست به دست شد تا جايي که پايش به خبر تلويزيون هم کشيده شد و از آن بهعنوان يک رفتار انساني ياد کردند و به اين واسطه تبختر مسئولان ايراني را مذمت کردند.
البته تبختر داشتن ذاتا خوب نيست و مسلمان و غيرمسلمان هم ندارد و انسان در برخورد با همنوعش شايسته نيست چنين رفتارهايي از خود نشان دهد. اما خب باز هم فراموش کرديم که روزگاري برخي از اين رفتارها را عوامفريبانه خوانديم و باب نزديک شدن مسئولان و مردم را بستيم.
از برچسب زدن گرفته تا تمسخر، هرکسي تلاش کرد به قدر بضاعت خويش باب تکريم انسانها را بسته نگه دارد. حتي رسانهها در ضريب دادن به اين موضوع ميتوانستند کمک باشند. اگر بدبينانه (به سبک سريال «خانه پوشالي») نگاه کنيم شايد رفتار نخستوزير هلند يک سناريوي رسانهاي داشت و ميخواسته از اين طريق برداشت سياسي به نفع جناح حامي خود و به ضرر جناح رقيب داشته باشد. البته خوب است خوشبين باشيم و اين رفتار انساني را قرباني نگاههاي سياسي
نکنيم.
قاب سوم: يک رئيسجمهور در نقطهاي از کره زمين لباس تيم فوتبال کشورش را پوشيد و در تمرين آنها حاضر شد، با آنها بازي کرد و ضربات پنالتي زد. حتي براي ترويج فرهنگ استفاده از دوچرخه و کاهش آلودگي هوا سوار بر دوچرخه شد. اين قاب خيلي قاب بزرگي نيست چون رسانهها نخواستند درشت شود. پس حرف بيشتري براي اين قاب نداريم بزنيم!
قاب يکي مانده به آخر: رسانهها تعيينکننده هستند! رسانهها هستند که تعيين ميکنند رفتار رئيسجمهور کرواسي نشان مردمي بودن اوست. اين رسانهها هستند که تعيين ميکنند نخستوزير هلند برج عاجنشين نيست و انسانها برايش اهميت بيشتري از پست و مقام دارد. اين رسانهها هستند که تعيين ميکنند رفتار آن رئيسجمهور در يک نقطه از کره زمين پوپوليستي است.
اين رسانهها هستند که تعيين ميکنند عوامفريبي در خون سياسيون مملکت است ولي هرجا که ميلشان بکشد همان رفتار را نماد مردمي بودن قضاوت ميکنند. اين رسانهها هستند که معيار ثابتي براي قضاوت و نتيجهگيري ندارند.
آنجا که قرار باشد خوششان بيايد يک نفر را تا مرتبه رفيعي بالا ميبرند ولي وقتي در بر پاشنهاي که ميل آنهاست نچرخد، آن زمان است که از هيچ کاري دريغ نميکنند تا يک نفر را به حضيض ببرند.
قاب آخر: مردم! مبهوت به نقطهاي زل زدهاند و باورشان نميشود! نميدانند بايد باور کنند يا نه! باور کردن اين ميزان دوگانگي کار دشواري است. مردم در برهوت عصر رسانهها هر لحظه بمباران ميشوند و بيسرپناه در جستوجوي نقطه امني هستند که بتوانند در آرامش تصميم بگيرند.
حسام آبنوس